تغییر محیط برای تغییر رفتار
در سازمانهای مدرن، ما میبینیم که کارها توسط تیمهای خود-سامانده انجام میشوند. ولی خود-ساماندهی جام مقدس کارایی نیست. در برخی شرایط شما ناچارید جلوی وقوع تراژدی منابع مشترک را بگیرید، که در آن افراد یا تیمها فقط کار خودشان را بهینه میکنند، و “منافع بزرگتر”ی را که سازمان میخواهد به دست بیاورد در نظر نمیگیرند. خوشبختانه راهی برای روبرو شدن با این مشکل وجود دارد…
خود-ساماندهی در داخل یک مرز و محدوده اتفاق میافتد. محیط بر شیوهی رفتار آدمها اثر میگذارد و آن را محدود میکند. و شما میتوانید محیط را انگولک کنید. بنابراین، وقتی شما محیط را دستکاری کنید، به طور خودکار رفتار آدمها را هم دستکاری کردهاید.
چهار شین، بهعلاوه یک
اگر بخواهید با تغییر محیط، خود-ساماندهی را هدایت کنید، میتوانید از این پیشنهادها استفاده کنید، که از مدل چهار شین ارائه شده توسط مارک ون وگت [Van Vugt 2009] گرفتهشدهاند.
- شفافیت اطلاعات: از نمایشگرهای اطلاعات برای آگاه کردن افراد از عواقب رفتار فعلیشان استفاده کنید.
- شناسه: توسل به یک شخصیت و هویت بالاتر (مثل فرهنگ سازمانی) به شکلی که افراد نیاز به کار با یکدیگر را درک کنند.
- شوقآورها: دادن پاداشهای کوچک برای رفتارهای خوب، به شکل تعریف و تمجید و یا نشانهای قدردانی.
- شالوده: ابزارها و زیرساختی که شما اطراف آدمها برپا میکنید به شدت بر رفتارهای آنها اثر میگذارد و آن را هدایت میکند.
- تشکیلات: ایجاد گروههای تخصصی، یا سایر شکلهای سازماندهی غیر رسمی، که میتوانند استانداردهای رفتار قابل قبول را تعیین کنند.
شفافیت اطلاعات
نخستین پیشنهاد مدل پنج شین، معمولاآسانترین آنها برای پیادهسازی است. این شین میگوید که ما باید اطلاعات دربارهی وضعیت سازمان و نتایج رفتار آدمها را را در دسترس همه بگذاریم.
چطور اطلاعات را نمایش میدهید؟
یک قدم بسیار مهم در بسیاری از برنامههای تغییر، تغییر محیط است، به شکلی که آدمها بتوانند بهتر از آنچه میگذرد باخبر شوند. اطمینان حاصل کنید که پیشرفت به سوی تغییر برای همه قابل دیدن است، و حتی بهتر از آن، به آنها نشاندهید که رفتار فعلیشان با چیزی که واقعا نیاز هست چه فرقی دارد.
-
در مدیریت ترافیک، این نکته توسط همه تایید شده که نمایشگرهای سرعت اثر مثبتی بر رفتار بیشتر رانندگان دارند [Goetz 2011]. (این نمایشگرها یک تابلوی الکترونیکی هستند که به یک رادار متصل شدهاند، و سرعتتان را با ارقام درشت به شما نشان میدهند.) وقتی چنین تابلویی به شما خبر میدهدکه دارید زیادی تند میروید، احتمال زیادی وجود دارد که شما سرعتتان را کم کنید. نه به خاطر اینکه در غیر اینصورت جریمه میشوید (که نمیشوید)، بلکه به این دلیل که شما حس نمیکردید دارید خیلی تند میروید، و یا چون نمیخواهید به عنوان یک خلافکار شناخته شوید.
“ شگفتآور است که تغییرهای رفتاری چه سریع و ساده میتوانند ایجاد شوند، حتی با وجود توسعهی محدود عقلانیت، به شرطی که اطلاعات بهتر، کاملتر و به موقعتر ارائه شوند.
– دونلا میدوس، اندیشه در سیستمها [Meadows 2008]
چطور ارتباطات را ساده میکنید؟
گاهی وقتها، شما باید به افراد کمک کنید که با هم بهتر ارتباط برقرار کنند، تا رفتارهای خوب آسانتر در شبکه منتشر شوند. برهمکنش بین آدمها خیلی مهم است و باید تاجایی که ممکن است ساده باشد. به این بیاندیشید که چطور میتوانید فاصلهها را کم کنید، یا پهنای باند ارتباط را افزایش دهید، برای مثال با برداشتن دیوارها، جایگیزین کردن حصارهای آهنی با شیشه، دادن گوشی اسکایپ، یا استفاده از ابزارهای شبکه اجتماعی.
نمایشگرهای اطلاعات همهجا در اطراف ما هستند. آنها در خانهی ما، در خیابانها، و در محل کار ما وجود دارند، و بر چگونگی رفتار ما اثر میگذارند. تغییردهندههای باهوش درمییابند که چطور از آنها به نفع خودشان استفاده کنند.
شناسه
بخش دوم مدل پنج شین سختتر است. این بخش دربارهی گروه اجتماعی است، به شکل هویتی که میتواند آدمها را به سوی مقصد مطلوب هل دهد یا بکشد.
شناسهی گروهی چیست؟
در یک فرآیند تغییر، اغلب توسل به یک شناسه یا شخصیت و هویتی که افراد خودشان را به آن مرتبط بدانند میتواند کمک کند. آدمها مخلوقاتی اجتماعی هستند. آنها دوست دارند بخشی از چیزی بزرگتر باشند. و آنها دوستدارند چنین بیانگارند که خنکای این شناسه بر آنها جاری است.
-
هروقت تیم فوتبال هلند یک بازی مهم بینالمللی دارد، هلندیها لباسهایی با نشان فرهنگ هلند میپوشند و بیرون میروند. همهی این لباسها نارنجی هستند، چرا که این رنگ سلطنتی ماست. (برای من جالب است که این طرفدارها شعارهایی مثل “ما پیروز خواهیم شد” و “ما بهترین تیم هستیم” میدهند، ولی چیزی که که واقعا اتفاق میافتد این است که ما کاری جز نوشیدن مقادیر فراوانی الکل انجام نمیدهد.)
چطور فشار از سوی همتایان را افزایش میدهید؟
یک رفتار وقتی مسری میشود که افراد همدیگر را برای تغییر تحت فشار میگذارند. با بهره بردن از نیروی فشار همتا، بدون اینکه لازم باشد شما کاری انجام دهید، افراد همدیگر را قانع میکنند که با رفتار جدید سازگار شوند. فشار همتا وقتی درست کار میکند که افراد حس قوی تعلق به یک واحد اجتماعی دارند، و شما توانستهاید رفتار مورد نظر را به شناسه و هویت گروه مرتبط کنید. صدالبته، این آرزوی هر بازاریاب تجاری است. و البته اصلا هم کار آسانی نیست.
-
چیزی که بیشتر مردم آن را شیک و مد روز میپندارند، معمولا ربطی به کارآمدی خود آن چیز ندارد، بلکه به کسان دیگری ربط دارد که همان چیز را میپوشند. این تنها توجیه برای چیزهایی مثل اپل سرشانه، کراواتهای کوتاه چرمی، و شلوارهای گشاد بگی است. به شکلی مشابه، روشهای محبوب بین کارکنان دانشورز معمولا به این دلیل استفاده میشوند که به فرد حس تعلق میدهند، بسیار بیش از حس کارآمدی که ایجاد میکنند. به نظر من این دلیل محبوبیت لباسهای کارهای رسمی، عناوین شغلی، و جلسههاست.
برای ابتکار تغییرتان اسمهای کسلکننده نگذارید، بهجایش یک نشان و شناسهی شناختهشده که افراد حس خوبی نسبت به آن دارند را قرض بگیرید. سعی کنید رفتارهای مطلوب را به این شناسه مرتبط کنید، به طوری که فشار همتا بتواند در خدمت شما قرار بگیرد و روش مورد نظر به دلیل اینکه همبستگی اجتماعی را افزایش میدهد محبوبیت پیدا کند.
شوقآورها
سومین مورد از مدل پنج شین خطرتاکترین آنهاست. در بسیاری از سازمانها، مدیران تلاش میکنند با استفاده از شوقآورها (مثل پاداشها، هدایا، پرداختهای اضافی و کارانه، و غیره) بر رفتار افراد تاثیر بگذارند. متاسفانه شوقآورها معمولا بد استفاده میشوند، و در قریب به اتفاق موارد اثرات جانبی بدی از خود به جا میگذارند، و به رفتارهای نامطلوب منتهی میشوند [Pink 2009]. اما تحقیقات علمی به ما میگویند که ما میتوانیم از شوقآورها به شکل موفقی استفاده کنیم، اگر رفتارهای مطلوب کارهایی خلاقانه نباشند، و اگر بجای تمرکز بر نتیجه، بر رفتار خوب تمرکز کنیم، و اگر پاداشها کوچک باشند [Fleming 2011].
آیا میتوانید رفتارهای خوب را شوقآور کنید؟
ممکن است شما تصمیم بگیرید برای کارهایی که جالب نیستند ولی در عین حال ضروری هستند مشوقهایی تعیین کنید. مانند تمیز کردن آشپزخانه بعد از استفاده از آن، پر کردن فرمهای تحمیلشده توسط قوانین، و انجام بررسیهای امنیتی بعد از نصب یک بستهی نرمافزاری. یک نفر باید این کارها را انجام دهد، بنابراین شما میخواهید همه بدانند که از این کارها قدردانی خواهد شد.
-
شوقآورها به فراوانی توسط مربیان حیوانات و والدین استفاده میشوند. سگها و بچهها برای رفتارهایی که در مسیر درست هستند جایزه میگیرند (تعریف و تمجید، بغل شدن، بستنی، یا پیراشکی گوشت). و مانع هم معمولا به تدریج بالا و بالاتر میرود، چرا که جایزه برای تلاش انجام شده داده میشود. اگر برنامهی روزانه تبدیل به چیزی ساده شده است، دیگر نباید جایزه دادن ادامه پیدا کند. درعوض باید جایزه برای کارهایی که هنوز نیاز به تلاش بیشتری دارند نگه داشته شود. آخر کار، پیراشکیهای گوشتی فقط وقتی داده میشوند که همهی گوسفندها به مزرعهی درست رفته باشند. من راه بهتری برای سیر نگه داشتن بچهها سراغ ندارم.
به یاد داشته باشید که پاداش دادن برای نتایج خوب با پاداش دادن برای رفتارهای خوب فرق دارد. نتایج خوب (مثلا نمرهی خوب در مدرسه) ممکن است خیلی وقتها تقلبی باشند، در حالی که معمولا تقلب در رفتارهای خوب (مثلا انجام تکالیف) سختتر است. و جایزه هم باید کوچکترین چیزی باشد که جواب میدهد. خیلی وقتها یک “متشکرم” صمیمانه یا در آغوش گرفتن کافی است. البته بستگی به طرفش دارد.
شالوده
من مدل چهار شین اصلی را با افزودن شالوده توسعه دادهام. چرا که من اعتقاد دارم این گزینه چیزی متفاوت با بقیه است. ضمن اینکه این کار به من فرصت میدهد ادعا کنم مدل پنج شین آفرینش خلاقانهی خودم است.
چه موانعی را برمیدارید؟
ابتکارهای تغییر معمولا به دلیل وجود موانع در محیط بینتیجه میمانند. این موانع مانع از تغییر کردن افراد میشوند و از گسترش رفتارهای خوب جلوگیری میکنند. بنابراین شما باید از خودتان بپرسید که آیا میتوانید با برخی تغییرات در زیرساخت و شالودهی فیزیکی یا دیجیتالی در محیطی که افراد کار و زندگی میکنند، موانعی را بردارید. (البته یک گزینهی دیگر هم این است که بجای برداشتن موانع، موانعی ایجاد کنید.)
-
در خیلی از جاهای زادگاه من روتردام، افراد عادت داشتند که برای روبرو نشدن با چراغ قرمز، میانبر بزنند، و در این راه چمنهای سبز و مرتب را خراب کنند. در نتیجه دولت تصمیم گرفت که جدولهای کنار خیابان را بلندتر کند، و الان آنها حدود نیم متر ارتفاع دارند. از آن وقت کیفیت رانندگی مردم خیلی بهتر شده. (و همینطور استخدام در کسب و کار تعمیر تایر.)
چه علائم راهنمایی نصب میکنید؟
گاهی وقتها تنها چیزی که افراد برای تغییر کردن نیاز دارند، راهنمایی در جهت مناسب است. شیوهی رفتار مردم تنها به شخصیتشان ربط ندارد، بلکه به موقعیتی که آنها خود را در آن مییابند هم مربوط است. شما ممکن است بتوانید این موقعیت را تغییر دهید و از برخی تکنیکهای بصری مدیریتی برای اثر گذاشتن بر رفتار افراد استفاده کنید.
-
فرودگاه شیفل در آمستردام، محبوبترین فرودگاه من است، چون خیلی کاربر پسند و خوشآیند است. طراحی هوشمدانهی علائم، تابلوها، پلههای برقی، مسیرها، و سایر علائم دیداری و فیزیکی مرا به شکل تقریبا خودکار به طرف درگاه مربوطه هدایت میکنند. البته اول به طرف فروشگاهها و بعد به طرف درگاه.
به عنوان یک تغییر دهنده، شما باید محیط را بکاوید و دریابید که چه موانعی را میتوانید بردارید، و کجا میتوانید راهنماهای بهتری بگذارید. همچنین توجه داشته باشید که گاهی وقتها موانع در ذهن افراد هستند، هنگامی که آنها به سادگی اعتقاد دارند که نمیتوانند یا اجازه ندارند کاری را که شما میخواهید انجام دهند.
تشکیلات
بسیاری از مشکلات در سازمانها (یا جوامع) به دلیل کمبود قانون ایجاد نمیشوند، بلکه اتفاقا دلیلشان خود قوانین هستند. کسانی که مرا میشناسند با رویکرد من در برابر حکومت دیوانهی قانون آشنا هستند. ولی من هم قبول دارم که گاهی وقتها برای بهبود رفتار آدمها نیاز به کمی حکمرانی وجود دارد.
چه کسی قانون را وضع میکند؟
افراد و تیمهای خودگردان گرایش به بهینه ساختن شرایط برای خودشان دارند. ولی مهم است که افراد گوشه چشمی به سازمان (یا جامعه) به عنوان یک کل هم داشته باشند. و داشتن برخی قوانین از این جهت مهم است، البته ترجیحا بدون یک حکومت خفقان آور. نکته در این است که افراد را وادار کنیم خودشان به نوعی حکمرانی برسند. به عنوان مثال، میتوانید به آنها پیشنهاد کنید کمیتههای تخصصی و صنفی درست کنند، که قدرت تعریف قوانینی در سطح سازمان برای مشخص کردن رفتارهای حرفهای قابل قبول و غیر قابل قبول را داشته باشند.
-
بعد از آنکه من اسکرام را در سازمانمان معرفی کردم، اسکرام مسترهای تیمهای مختلف به طور مرتب دور هم جمع میشدند تا دربارهی قوانین و رویهها صحبت کنند. نیازی به درگیر شدن مدیریت ارشد در تعریف این محدودیتهای جزیی نبود. من فقط باید برخی مشکلات را مطرح میکردم، و کمی افراد را به طرف راهحلهای احتمالیاش هل میدادم. و بعد آنها خودشان با کمک هم میتوانستند قوانینی عالی وضع کنند.
حکمرانی برای رسیدن به رفتارهای خوب اغلب میتواند در قالب گروههای صنفی یا ساختارهای غیر رسمی انجام شود.
سعی کنید تا جایی که میشود از ایجاد یک حکومت دیوانهی قانون خودداری کنید. این کار مرا خیلی خوشحال میکند.
محیط را بهینه کنید
خود-ساماندهی همیشه در یک حد و مرز اتفاق میافتد. اگر شما میخواهید افراد خود را در جهتی متفاوت سامان دهند، باید بهجای تلاش برای بهبود رفتار افراد، محیط را بهبود دهید. از خودتان سوالهای مثل این بپرسید:
- چطور میتوانم اطلاعات را نمایش دهم؟
- چطور میتوانم ارتباطات را ساده کنم؟
- شناسه و هویت گروه چیست؟
- چطور میتوانم فشار همتا را زیاد کنم؟
- چطور میتوانم رفتارهای خوب را تشویق کنم؟
- چه موانعی را برخواهم داشت؟
- چه علائم راهنمایی نصب خواهم کرد؟
- چه کسی قانون وضع میکند؟