چگونه چابک نباشیم؟
هاشم خان یک ساندویچی کوچک داشت ولی یکباره تصمیم گرفت که آن را تبدیل به یک فست فود بزرگ کند، چون فکر میکرد آنگونه درآمد بیشتری خواهد داشت. از آنجا که تجربه لازم را نداشت، یک سرآشپز خبره آورد و منو طراحی شد، دسته بندی غذاها شامل پاستا، برگرو پیتزا بود مسلما با گسترش تنوع غذاها در منو و فضای رستوران برای سرویس دهی بهتر، نیاز به کارمندهای بیشتری داشت این کارمندها در آشپزخانه دسته بندی شدند. سازماندهی آشپزخانه اینگونه بود، یک گروه از افراد مسئول گوشت، گروه دیگر نان و خمیر، گروه دیگر پاستا و بک گروه مخلفات.
یعنی وقتی یک نفر وارد رستوران میشد، و یک همبرگر سفارش میداد، سه گروه باید با هم همکاری می کردند، یک گروه گوشت آماده میکرد، یک گروه نان و یک گروه مخلفات و یک گروه تحویل می دادند. روزی اتفاق جالبی اتفاق افتاد. مشتری شکایت کرد که این همبرگر واقعا افتضاح است و این شکایت باعث شد هاشم خان یک سر به آشپزخانه بزند وقتی از تیم گوشت پرسید علت چیست ؟ گفتن ما گوشت ها رو بخوبی فراروی کردیم و گروه سس دستور تهیه رو درست رعایت نکرده و زمانی که از گروه سس پیگیر شد گفتند مشکل از پخت نان هست و… خلاصه کسی مسئولیت محصول تحویل شده به مشتری را بر عهده نگرفت. هاشم خان فکر کرد که این گروهها مشکل تعامل و کارتیمی دارند، و تصمیم گرفت آنها را به یک دوره آموزشی سه روزه کارتیمی بفرستد، به همه در این دوره آموزشی خوش گذشت ولی باز تفاوتی خاصی در محصول اتفاق نیفتاد، همچنان کسی مسئولیت محصول را برعهده نمیگرفت.
هاشم تصمیم گرفت ساختار گروههای آشپزخانه را تغییر دهد، تیم ها به جای انجام یک فعالیت خاص، باید یک محصول را تولید و تحویل میدادند، یعنی تیم همبرگر، تیم پاستا، تیم پیتزا . بعبارتی تیم همبرگر باید سفارشات مربوط به همبرگر را کامل انجام دهند، اتفاق جالب این بود که بعضا اضعای همین تیم بین مشتری ها می رفت و فیدبک میگرفت “آیا از همبرگر ما راضی بودید؟” چون برگر محصول تیم بود نه گوشت نه سس نه نان.
بعد از چند سال هاشم خان به فکر تاسیس یک استارتاپ افتاد و از آنجایی که سررشته ای در این صنعت نداشت از مشاوری خواست که تیم نرم افزاری برای او جمع کند، اوهم چون خیلی در سازمانهایی دولتی کار کرده بود، تیمهایی شامل: برنامه نویسی، تحلیل، تست، عملیات و… ایجاد کرد.
وقتی اولین نسخه محصول آماده ورود به بازار شد، فیدبک برای هاشم بسیار آشنا بود، این چه چیز افتضاحی هست؟ وقتی هاشم به تیم های خود مراجعه کرد، همان جواب های مشابه را شنید تیم برنامه نویس گفت تستر خوب تست نکرده، تیم تحلیل گفت مشکل از تیم دولوپ هست، دیزاین خوب نبوده است و … و دوباره کسی مسئولیت محصول را بر عهده نگرفت.
هاشم خان بعدا در یک دوره آموزشی شرکت کرد و فهمید در چابکی نیز چنین چیزی داریم. در چابکی مهمترین مسئله تولید محصول با ارزش برای مشتری است، برای تولید چنین محصولی ساختار شکنی لازم است. تیم های کوچک، که محصولی برای رفع نیاز مشتری خلق می کنند و آن تحویل می دهند و فیدبک میگیرند. نتیجه برای تک تک اعضای تیم مهم است. به نحوی که هر تیم به دنبال جوابگویی به یک طیف خاص از نیازها و درخواست های مشتریان باشند، مسلما تیم های پاسخگوتر و محصولات مشتری پسندتر خواهد داشت.
مسلما هاشم فهمید، وقتی اسپاتیفای یک تیم دارد که فقط روی پیشنهاد دادن آهنگ کار می کنند، یا در توییتری تیمی هست که فقط بر روی دایرکت مسیج کار میکنند، بیشتر به تجربیات خود در خصوص تیمهای محصول ایمان آورد.
پیشنهاد هاشم به ما این بود که اگر در شرکت شما، گروهایی هستند که بخشی از کارهای یک محصول را انجام میدهند، مثل عملیات، امنیت، تست و تحلیل، ولی واقعا به محصول یا مشتری مربوط حسی خاصی ندارند و صرفا کار خود را سند تحلیل یا گزارش باگ امنیتی میبینند، شاید زمان تغییراتی فرا رسیده است.
چابک و موفق باشید
اسد صفری
برچسب:اسکرام, توسعه محصول, چابک سازی, کانبان